مقاله روزنامه جمهوری اسلامی در باره سخنان آیت الله مصباح در مورد حسن روحانی
آيتالله مصباح يزدي اخيراً اظهارات بيسابقهاي عليه رئيس جمهور به زبان آورده اند، سخناني كه از چند سو، تأمل را بر ميانگيزد:
اول: بنا به دلايلي كه بسياري ميدانند و اينجا مجال بازگويي آن نيست، آيتالله مصباح يزدي چهره نه چندان فعال ايام حيات امام (ره)، سخنران پيش از خطبههاي نماز جمعه ايام اصلاحات بود كه يكباره و با اشتباه استراتژيك برخي افراد جريان دوم خرداد، به قله جريان اصولگرايي بدل شد و چنان شد كه محمود احمدي نژاد، به عنوان كانديداي جريان فكري ايشان وارد عرصه شد و با اتفاقاتي كه افتاد، رداي رياست جمهوري برتن كرد؛ گو آنكه رابطه آقاي مصباح يزدي با احمدي نژاد در دوره دهم رياست جمهوري، رو به تيرگي رفت، اما او هيچ گاه نقدي را متوجه دولت نكرد. برخي معتقد بودند آيتالله درس عبرتي گرفته و به اين نتيجه رسيده كه نميتواند تئوري پرداز انقلاب باشد. لذا چنين انتظار بود كه تجربه شكست خورده احمدي نژاد، ليدر جريان پايداري را وادارد كه تئوريهاي عجيب اين جريان را بوسيده و بر طاقچه نهد!
با اين وجود، به نظر ميرسد در مدت اخير تلاشهاي پنهانكارانهاي در حال صورت گرفتن است تا اين رويه همچنان ادامه يابد. برخي بنا به "تجربه خاكستري" خود نشان دادهاند كه بيشتر مايلند فضاي سياسي را ملتهب و مضطرب نگاه دارند تا همواره دستاويزي براي فعاليت سياسي تخريب گرايانه خود داشته باشند. اين حضرات تصور كردهاند قطعاً اگر آيتالله مصباح چونان ايام اصلاحات، برچسب و اتهامات عجيبي نثار اين و آن كند، ميتوانند با ادامه همان روند، تصويري غول آسا از جريان خود ترسيم كنند، "تيتر" شوند و حكومت و افكار عمومي را به انحاء و صور گوناگون متهم و مشوش كنند تا بار ديگر، صندلي نخست قدرت اجرايي كشور را تصاحب كنند.
دوم: حضرت آيتالله مصباح يزدي كه سابق بر اين، فرمانبري از سخنان رئيس جمهور را همان پذيرش كلام خداوند ميپنداشتند، ظاهراً با بيانات اخير خود، مشخص فرمودهاند كه منظور ايشان، رئيس دولت نهم بوده و نه هر رئيس جمهوري كه سنخيتي با آراء و عقايد ايشان نداشته باشد! ايشان در اظهارنظري بيسابقه، دكتر روحاني را به باد حمله گرفته و ايشان را تلويحاً "انگليسي"، "زمينه ساز نفوذ نامحرمان"، "ولايت شيطان" و.... خوانده است.
براي بند بند سخنان ايشان، پاسخ بسيار است، اما شايد انتشار همه آن چندان به صلاح نباشد، لذا تنها به بخش اندكي از شبهات ايشان، پاسخي كوتاه ميدهم تا امر بر حضرات مشتبه نشود كه آنچه گفتند عين صواب است و دغدغه و دلمشغولي نظام و ملت.
آيتالله مصباح در پاسخ به پرسشگران، با اشاره به اينكه متأسفانه كساني كه اين حرفها را ميزنند، عمامه به سر هستند، خاطر نشان كرد: "آيا اين عده فكر ميكنند مردم نميفهمند و سرشان نميشود؟ آيا فكر ميكنند با تعارفهاي توخالي و استفاده دائم از لفظ مقام معظم رهبري، در حاليكه عملشان بر خلاف صريح فرمايشات رهبري است، ميتوانند مردم را فريب دهند؟"
با خواندن اين جملات، كساني كه حافظه انبوهي از 8 سال رياست جمهوري احمدينژاد دارند، چه نقشي در ذهن آنها مينشيند؟ ترديدي نيست كه برخي از آنها با شنيدن اين گفتهها، آن هم از سوي ايشان، شگفت زده ميشوند. با هر شاخص و معياري كه بسنجيد، دوران 8 سال رياست جمهوري مريد ايشان - محمود احمدي نژاد - با دوران پيش و پس از آن در نسبت با سوءاستفاده از شخصيت و روش و منش مقام معظم رهبري، قابل مقايسه نيست. آيا ايشان ماجراهاي 11 روز خانه نشيني رئيس جمهور وقت، پاسخ ديرهنگام و عجيب احمدي نژاد به نامه رهبري و يا سكوت معنادار همان رئيس جمهور در قضاياي 88 و ماجراهاي بارها رخ داده "سوءاستفاده از لفظ مقام معظم رهبري"، را از يادبرده اند؟! چرا حضرت آيت الله، آن روز امام(ره) را از مدفن، صدا نكردند؟ چرا آن روز كه اسفنديار رحيم مشايي را در مجلس رقص زنان تركيهاي ديديد، از امام(ره) چيزي نگفتيد؟ چرا زماني كه رئيس جمهور وقت، مادر چاوز را در آغوش گرفت، سكوت اختيار كرديد؟!، چرا در برابر چندين فساد هزاران ميلياردي دولتهاي نهم و دهم، پرداختن به "اسفار ملاصدرا" و "اشارات شيخ الرئيس" را مقدم بر "پرداختن به مباحث سياسي" دانستيد؟! چرا آن ايام احساس وظيفه نكرديد؟
سوم: در اين ميان، اين نكته نيز گفتني است كه تكرار مكرر لفظ "مقام معظم رهبري" در سخنان دكتر روحاني، برخلاف نظر آيتالله مصباح، تعارف واژگونه و توخالي نيست، بلكه حكايت از آن دارد كه رئيس جمهور، هم به تبعيت خود از "مقام ولايت "مفتخر است هم از حمايت بيدريغ ايشان از دولتش اطمينان دارد. ضمن آنكه نيازي نيست امام (ره) - چندان كه حضرت مصباح ميفرمايند - سر از مدفن بيرون بياورد، چرا كه چون اويي همچنان ناخداي كشتي "جمهوري اسلامي" است. آيتالله خامنهاي خود، در راه همان امام (ره) قدم بر ميدارد و چونان 24 سال اخير، ناظر بر وقايع و اتفاقات است.
چهارم: جاي جاي اظهارات اخير آيتالله، جا براي "شگفتي" كم نميگذارد. اما شگفتتر از همه، آن است كه آيتالله مصباح فراموش ميكنند كه ميتوان گذشته را فراموش كرد اما نميتوان ديگران را به فراموشي فراخواند. برخي از اهم مشكلات متنوعي كه امروزه ما با آنها دست در گريبانيم،
ايشان در بخشي ديگر از سخنان، چنين گفتند كه" در ابتداي نهضت امام خميني(ره) عدهاي ميگفتند نبايد با شاه در افتاد، چرا كه تنها شاه شيعه در جهان است و بايد با مسالمت و مدارا از حكومت وي براي نشر تشيع استفاده شود. حتي در هشت سال دفاع مقدس نيز عدهاي معتقد بودند اين جنگ هرچه زودتر بايد تمام شود، چرا كه جنگ غير از از دست دادن جوانها و بيوه شدن زنان و تخريب منابع و ضربه به اقتصاد كشور، حاصل ديگري ندارد! وي با اشاره به اينكه اين نحوه تحليلها و تفسيرها از صدر اسلام تاكنون وجود داشته و دارد، خاطر نشان كرد: "امام(ره) هنوز در پاريس بودند كه مهندس بازرگان كه يك شخصيت اسلامي و مورد احترام تلقي ميشد، از سر دلسوزي و خيرخواهي به امام پيشنهاد كرد كه اختلافات با شاه را تمام كنند، چرا كه نميتوان با شاه و ارتشي كه دارد، مقابله كرد و اين مقابله وضع را بدتر ميكند و البته امام(ره)، پس از سخنان وي، شاه را رفتني دانسته و ارتش را برادران خود خطاب كردند كه بعد از رفتن شاه به جمهوري اسلامي ميپيوندند... از همان روزي كه امام(ره) در پاريس بود، بسياري- چه بسا از سر خير انديشي - از امام(ره) خواستند تند و سخت برخورد نكنند، چرا كه آنها روحيه برخورد نداشتند، و ميخواستند راحتطلبي خود را با صلح و مدارا حفظ كنند و هرگز اجتماع و تظاهرات را برنميتافتند، چه برسد به جان دادن."
اين سخن، از بحث برانگيزترين بخشهاي سخنان آيتالله مصباح يزدي است.چگونه ايشان صراحتاً نقش برخي در انقلاب و جنگ را كتمان ميكنند؟ دكتر روحاني به اذعان دوست و دشمن، از معدود خطباي با شهامتي بود كه سرسختانه در برابر رژيم استبدادي شاه ايستاد و حتي براي نخستين بار، "خميني كب?ر" را "امام خميني" خواند. بر اساس گزارش ساواك، حسن روحاني براي نخستين بار، طي سخناني كه به سرعت در ميان مردم تكثير شد، با تشبيه امام خميني به حضرت ابراهيم(ع) گفت: " اگر آتشي در اينجا در زندان و حصر، اگر آتشي در بورساي تركيه و اگر آتشي در عراق برافروختند، ما ابراهيم زمان را حفاظت ميكنيم اي ابراهيم عزيز! همه امتحانات سخت و بزرگ براي تو پيش آمد. امّا آخرين امتحان را هم بايد بگذراني كه: "ان هذا لهوالبلاء المبين"* آن زمان آزمايش بزرگ و آشكار مربوط به اسماعيل عزيزت ميباشد. آنگاه كه همه امتحانات و آزمايشات را با موفقيت پشت سر گذاشتي، "و اذا ابتلي ابراهيم ربه بكلمات فاتمّهن قال اني جاعلك لِلناس اماما"** آنگاه تو به مقام والاي امامت ميرسي. امامت مقامي است كه آخرين امتحان آن، امتحان فرزند است. ابراهيم! اكنون كه اين امتحان را هم با موفقيت گذراندي پس "اني جاعلك للناس اماماً". و لذا من يك لقب براي مرجع بزرگ و رهبر عظيمالشأن، آن ابراهيم زمان، ميپسندم و آن لقب امام است. بنابراين "امام خميني"(.صلوات حضار.)
آقاي مصباح، در ادامه سخنان خود درحالي، تلويحاً روحاني را متهم به ضديت با دفاع مقدس ميكند كه روحاني، خود فرماندهي پدافند هوايي كل كشور، عضويت در شوراي عالي دفاع و پشتيباني حنگ و... را در آن ايام عهدهدار بوده است، به طوريكه نشان درجه يك نصر را از حضرت آيتالله خامنهاي فرمانده كل قوا، دريافت كرده است. با چنين اوصافي، به نظر ميرسد، بهتر بود حضرت آيتالله مصباح به جاي سخن گفتن در اين باره، كمي در مورد ابهاماتي كه متوجه ايشان در ايام انقلاب و دفاع مقدس است، سخن ميگفتند كه ايشان، در آن ايام پرمشغله دكتر روحاني، كجا بودند؟ و سئوال اساسيتر اينكه ايشان، پيش و پس از انقلاب، چقدر مورد توجه حضرت امام(ره) بودند؟
چه شد كه ايشان درسال هاي41، 42 و 43 زماني، در كنار ديگراني بسيار مبارزه كردند، اما در هنگامه خطر و مظان مشكل به يكباره ايشان امام و مبارزه را رها كردند و بوسيدند و در طاقچه نهادند؟ به گواهي بزرگان، چه شد كه يكباره حضرت ايشان، با وجود خواست مكرر بزرگان، درخواست آنان براي ادامه مبارزه را نپذيرفتند و حتي ديگران را نيز نهي فرمودند؟
چرا در ميان صدها اعلاميهاي كه از سال 50 تا 57 امضا شده، يك اعلاميه با امضاي جناب آقاي مصباح ديده نميشود؟
پرسش اين است كه ايشان و مجموعهاي كه اينك اين قدر با شداد و غلاظ از ولايت فقيه و حضرت امام(ره) دفاع ميكند، چطور در زمان حيات ايشان، يك بار از اين حمايتها نكردند؟ و به عكس، گاه اتفاقات ديگري ميافتاد!
مساله اين است كه در ماجراي شيعيان قبل از انقلاب، وقتي كه امام(ره)، جشن و چراغاني آن سال را تحريم فرمودند، چرا يكي از همان مجموعههاي خاص، چراغاني كردند و جشن گرفتند؟
ايشان كه مقتدرانه از گردانهاي شهادت دفاع ميكنند و تلاش فداكارانه بزرگان در دفاع مقدس را نقد ميفرمايند، چطور در زمان جنگ نه گرداني راه انداختند و نه يك بار در جبهه ديده شدند؟
چطور شد كه از دهه اخير اين حمايتها به اين شكل وسيع و گسترده آن هم در قالب يك نحله در حال طرح شدن است؟ چگونه است كه ايشان يكباره با برنامه ريزي وسيع براي كسب قدرت سياسي و توسعه دامنه نفوذ سياسي تلاش ميكنند؟ و قس علي ذلك....؟
و سئوال پاياني اينكه؛ آيا نسل جواني كه ذهني تهي نسبت به شخصيتها و رويدادهاي انقلاب دارد، هميشه اين گونه گفتارهاي نوظهور را باور ميكند؟ به خدا پناه ميبريم!
پنجم: نكته ديگر الفاظ توهين آميز آيتالله مصباح يزدي در مورد رئيس جمهور است، آنگاه كه ايشان بيآنكه نامي از روحاني ببرد، چنان آدرس واضحي ميدهد كه حتي كودكان نيز، ميدانند منظور ايشان كيست؛ "برخي از افراد عمامه به سر كه داراي مسئوليت هستند، در واكنش به اجتماع مردم در خصوص بدحجابي و نگراني علما از وضع دين و فرهنگ و تجمع روحانيت در فيضيه، آنها را كساني معرفي ميكنند كه اسلام را نشناختهاند و آنها را متهم به توهم ميكنند. بايد از وي پرسيد مگر خود تو دينت را از كجا ياد گرفتهاي؟ از فيضيه يا از انگلستان؟"
اين طرز گفتار، از فيلسوف گرانقدر و انديشمندي آشنا به فقه و كلام اسلامي، نه در خورشان است و نه كوچكترين شباهتي به راه و مسلك پيامبري دارد كه مظهر اخلاق بود و ادب، چندان كه فرمود "إنَّي بُعِثتُ لاُتَمِّمَ مَكارِمَ الاخلاقِ".. شايسته نيست عزيزي چون آيتالله مصباح يزدي كه برخي مردم و جوانان، هنوز ايشان را نماينده چنين اسلام و پيامبري با آن عظمت ميدانند، از ادبياتي چنان، بهره گيرد.
ششم: خلاصه كلام آنكه آنها كه نسنجيده، به اقدام سياسي روي ميآورند و با سخنان و مواضع خود، آتش منازعات سياسي را - برخلاف تاكيد صريح رهبر معظم انقلاب - هر روز افروختهتر ميكنند و به تنش يا تشنج كمك ميرسانند، بايد بدانند نه به صلاح انقلاب اسلامي و انديشههاي ماندگار امام خميني، رهنمودهاي رهبري و ارزشها عمل ميكنند و نه به قانون پايبندي نشان ميدهند. اقدام نسنجيده، موضعگيريهاي خشن و غير معقول و هر كاري كه امروز، مردم را از انقلاب اسلامي برماند و انديشههاي امام و رهبر معظم انقلاب و برنامههاي رئيس جمهوري را در تنگنا قرار دهد، كاري شايسته سرزنش و در خور عتاب و عقاب و طرد ملي است. بهرهبرداري از شرايط سياسي كشور يا سوء استفاده از آن، به نفع مطالبات و گزينههاي سياسي خاص، به طور قطع، زمينه بلوا و آشوبهاي آينده را براي بيگانگان هموار خواهد کرد.
24 خردا د ماه تجلی افکار اکثریت ملت مبارک باد
شیعه به تولّی اَر مُسلَّم گردد........با رکن تبرّی است که محکم گردد یافاطمه! لعن قاتلت روزی ماست..........یا رب نکند که رزق ما کم گردد